مهدیارمهدیار، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه و 18 روز سن داره

خاطرات مهدیار کوچولو

واکسن یک سالگی

امروز پسرم با مامان و باباش رفت بهداشت و واکسن یک سالگیش رو زد الهی مامانت بمیره که بو شدی.... تازه بعد از واکسن شیطونیت گل کرد و به خانومای اونجا چشمک زدی و کلی هنرنمایی کردی آخ که پسر من چه زود خودشو تو دل همه جا میکنه اینم چند نمونه از چشمک زدنت ........وای که من غش میکنم واسه این اداهات قند عسل مامان           ...
30 دی 1391

برای تو که دلیل بودنم هستی

برای تو می نویسم برای تو که دلیل بودنم هستی برای تو که حس واقعی عشق رو به من نشون دادی یک عشق بزرگ و خالص عشقی به وسعت مادر شدن................. می نویسم برای پسرم، پاره تنم، ثمره ی عشقم حتی اگه خیلی دیر شده باشه حتی اگه یک سال گذشته باشه . آخ که این روزهای دی ماه چه بهاری بود برای من، پسرم فردا یک ساله میشه و من چه خوشبختم از این که یک سال مادر بودم مادر پاکترین موجود دنیا . چه زود یک سال گذشت و من چه زود همه ی این روزها رو از دست دادم . مامان دوست داشت زودتر از این ها میومد و واست مینوشت از شیرین کاریهات از بازیگوشیهات از لحظه به لحظه تکاملت حتی از اذیت کردنهات اما نشد و به خاطر مشغله های زیاد نتونستم و یکی ...
21 دی 1391
1